کد مطلب:164610 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

در وقایع مبکیه ی روز عاشورا
بنا بر روایت منتخب:


چون حسین نظر كرد به هفتاد و دو نفر از كشتگان خود را، پس به جانب خیمه التفات فرمود و ندا كرد كه: ای سكینه! ای فاطمه! ای ام كلثوم! بر شما از من سلام باد. پس سكینه عرض كرد: ای پدر! آیا تن به مرگ دادی؟ آن جناب در جواب فرمود: چگونه تن به مرگ ندهد كسی كه یاوری ندارد؟ سكینه گفت: ای پدر! ما را به سوی حرم جد ما برگردان. آن حضرت فرمود: این خیالی دوری است. اگر مرغ سنگ خواره را می گذاشتند هر آینه می خوابید - و آن مرغی است كه چون صیاد بسیار دارد نمی خوابد - چون زنان این سخن را شنیدند صدا را به گریه بلند ساختند. پس امام حسین ایشان را ساكت نمود. پس به ام كلثوم رو كرد و گفت: وصیت می كنم تو را ای خواهرك من به نفس تو خیر را، و من اكنون به مبارزت این قوم می روم. پس سكینه با فریاد آمد و آن جناب آن طفل را بسیار دوست می داشت؛ پس او را به خود چسبانید و اشكهای او را به آستین مبارك پاك كرد و فرمود:



سیطول بعدی یا سكینة فاعلمی

منك البكاء اذ الحمام دهانی



زود است كه دراز شود بعد از من ای سكینه، پس بدان: از تو گریه در زمانی كه مرگ مرا دریابد.



لا تحرقی قلبی بد معك حسرة

مادام منی الروح فی جثمانی



مسوزان دل مرا از اشك حسرت خود مادامی كه روح دربدن من باقی است.



فاذا قتلت فانت اولی بالذی

تاتینه یا خیرة النسوان



پس در زمانی كه من كشته شوم پس تو سزاوارتری به آن كسی كه گریه بر او می كنی ای بهترین زنان.

پس به خواهرش فرمود كه: ای خواهر جان! یك جامه كهنه بیاور كه در او كسی رغبت نكند تا زیر جامه ها بپوشم تا بعد از من مرا برهنه نكنند. پس آوردند و آن را پوشید و زیر جامه اش را هم پاره نمود.

و سید هاشم كتكانی بحرانی كه كثیر التالیف و از حذقه ی مهره ی فن اخبار وارده ی از


ائمه اطهار است در كتاب معالم الزلفی روایت كرد از محمد بن سنان كه: علی الاقوی نقه ی، ثقه ی ثبت عدل امامی است كه حضرت رضا فرمود كه:

در زمانی كه اصحاب حسین - علیه السلام - شكایت كردند به خدمت آن حضرت از شدت عطش، پس ملكی بر آن حضرت نازل شد و عرض كرد كه: خدا بر تو سلام می رساند و می فرماید كه آیا تو را حاجتی هست؟ پس امام حسین گفت كه: خدای تعالی خود سلام است، و از پروردگار من است سلام. و به تحقیق شكایت كردند یاران من از شدت تشنگی و خدا داناتر است به این كه یاران من تشنه اند. پس خداوند عالم وحی كرد به آن ملك كه به حسین بگو كه با انگشت خود خطی در پشت سر خود بكشد تا یاران او سیراب شوند. پس آن حضرت با انگشت سبابه خطی كشید پس نهری جاری شد سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل. پس آن حضرت و اصحابش از آن آب خوردند. پس آن ملك عرض كرد كه: ای پسر پیغمبر! آیا اذن می دهی كه من هم از این آب بخورم؟ پس به درستی كه این آب مختص به شما است، و آن از رحیق مختوم [1] است كه ختام آن مشك است. حضرت امام حسین فرمود كه: اگر دوست داری كه از این آب بخوری پس من تو را رخصت دادم [2] .

ایضا؛ صاحب كتاب معالم الزلفی از محمد بن سنان روایت كرد كه:

گفت سوال شد از علی بن موسی الرضا - علیه السلام - كه حسین بن علی تشنه كشته شد؟ حضرت امام رضا فرمود كه: از كجا دانستی كه آن جناب تشنه كشته شد و حال این كه خدای تعالی فرستاد به سوی آن حضرت چهار ملك از بزرگان ملائكه را، پس ایشان به سوی او نزول كردند و گفتند كه خدا و رسول خدا بر تو سلام فرستادند و می فرمایند كه اگر بخواهی كه اختیار كنی دنیا را و


آن چه در دنیا است همه را، و ما تو را قدرت دهیم از هر دشمنی پس چنین خواهیم كرد و اگر خواهد كه به نزد ما آید بیاید. پس جناب شهادت مآب گفت كه: بر خدا سلام و بر رسول خدا سلام، بلكه من می خواهم كه به نزد خدا و رسول بروم و آن چهار ملك شربت آبی به او دادند. پس آن را آشامید. پس آن چهار ملك به آن جناب گفتند كه: آگاه باش! كه تو بعد از این هرگز تشنه نمی شوی [3] .

مؤلف این كتاب اكلیل گوید كه:

در بعضی از كتب مقاتل دیدم و از فاضل جامعی كه احاطه در اخبار داشت شنیدم كه سروش بر ضرت شهادت مرتبت نازل شد و یا رقعه [ای] از آسمان آمد كه اگر بخواهی ما قتل را از تو بر می داریم بدون این كه ذره [ای] از مرتبه ی تو در نزد ما كم شود و به آن مقاماتی كه با شهادت به آن می رسی به نحوی می نمائیم كه بی شهادت به آن برسی. آن حضرت قبول نكرد [4] .

و این خبر بر فرض صحت منافات دارد با خواب آن حضرت كه در اكلیل خواب گذشت كه:

رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - به آن حضرت در رؤیا فرمود كه برای تو مقاماتی است كه به آن نمی رسی مگر به شهادت و درجاتی در بهشت است كه بدون شهادت به آن نخواهی رسید [5] .

و جواب از این شبهه و رفع منافات آن است كه: اگر كسی را خدمتی رجوع كنی و مزدی به او وعده دهی از آن پس بگوئی كه اگر این خدمت را نخواهی كه به جا


آوری به عمل نیاور و من باز همان مزد را به تو می دهم، پس شكی نیست كه اگر آن خدمت را بكند و آن مزد را بگیرد نیكوتر است از این كه آن خدمت را نكند و آن مزد را بگیرد؛ چه آن عمل را نكرده اگر مزد بگیرد شرمساری و سرافكندگی برای آن شخص خواهد ماند و این واضح است. و ممكن است رفع منافات به وجهی دیگر؛ و آن این است كه پیغمبر خدا اخبار از لوح محفوظ نمود. یعنی برای تو درجاتی است كه نمی رسی آنها را مگر به شهادت. یعنی خود، خواهی اختیار شهادت كرد و به آن درجه خواهی رسید و این دلالت ندارد كه اگر خود شهادت را اختیار نمی كردی و خدا اگر آن درجه را می خواست بی شهادت به تو دهد ممكن نبود. پس منافاتی میان این دو خبر نیست. و قول پیغمبر «ان لك فی الجنان درجات لا تنالها الا بالشهادة» دال و صریح بر نفی جبر و اثبات اختیار است. و در فقرات همان خواب است كه «شاء الله ان یراك قتیلا» الخ [6] .

و گاهی توهم جبر از آن می شود و جوابش این كه:«شاء الله» به معنی«علم الله» است. و علم ازلی كه عین ذات است علت عصیان نمی شود. و همچنین علم حادث كه تعلقات به معلومات باشد علت نیست، و ممكن است رفع منافات در شبهه ی سابقه به این كه این فقره ی از خواب كه «لن تنالها» عام است. یعنی اعم از این كه خدا بدون شهادت این مرتبه را به تو كرامت كند یا نه و این مخصص است به آن سروش كه به آن جناب رسید به جهت حمل عام بر خاص و این جواب را بعضی از تلامذه ی مؤلف كتاب در هنگامی كه عنوان اجوبه ی این شبهه می شد بیان كرد، لیكن این جواب فقیهانه است و نهایت جواب پستی است اگر چه نظر به مقتضای محاورات عرفیه صحیح است. و می توان جواب چهارم از این شبه آن كه: شهادت آن جناب مایه ی حزن شیعیان و باعث عزاداری ایشان و موب مزید علو درجات و مراتب و تقرب شیعیان بالنسبه به خداوند


خواهد بود و شكی نیست كه ائمه به منزله ی شجره و شیعیان به منزله برگ می باشند و برگ مایه ی زینت درخت است. پس زیادتی مرتبه شیعیان مایه ی زینت ائمه است. پس مراد به این كه «به آن درجه نمی رسی مگر به شهادت» آن است كه اگر شهید نشوی شیعیان بر تو عزاداری نمی كنند و درجه و زینت تو زیاد نمی شود. و همین یكی از وجوه معنی صلوات بر پیغمبر است كه باعث تقرب مصلی می شود. و در كتاب مواعظ معنی صلوات بیان شد.


[1] رحيق مختوم: شراب خالص مهر شده.

[2] معالم الزلفي:92.

[3] اسرار الشهادة:402.

[4] اسرار الشهادة:402.

[5] امالي الصدوق:130.

[6] الملهوف:128.